پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

مروری بر فیلم های نیمۀ اول 2013

تعداد فیلم های خوبی که نیمۀ اول امسال اکران شد، بیشتر از سال گذشته بود که به معنای وجود فیلم های به مراتب بهتر در نیمۀ دوم، خصوصاً در ماه های نوامبر و دسامبر هست.


بعضی فیلم ها فقط سعی می کنن برای دو ساعت سر مخاطب رو به هر شکل ممکن گرم کنن، حالا چه با اکشن های بی معنی (مثل Die Hard 5)، چه با شوخی های بی مزۀ کلیشه ای (مثل Identity Thief) و چه با ادعای فیلم فلسفی/روانشناسانه ساختن (مثل Stoker). اینجور فیلم ها حرف تازه ای ندارن و تنها کاری که می کنن اینه که حرف های تکراری کارگردان یا نویسنده رو در بسته بندی جدیدی ارائه می دن، حالا کمی پرزرق و برق تر.


از طرف دیگه، فیلم هایی ساخته میشه که پشت داستان سادۀ ظاهری، فکر و ایدۀ خوبی قرار داره و تنها کاری که باید کرد کشف کردنشونه. البته اگه کسی موفق به کشف پیام یا حرف اصلی داستان فیلم نشه، مطمئناً از تماشای فیلم هم لذتی نمی بره.


همیشه باید در فیلم هایی که از کارگردانان مطرح و خوشفکر می بینیم دنبال پیدا کردن معادل استعاری برای کاراکترها/حوادث بگردیم. اگه بتونیم استعارات پشت قصه رو پیدا کنیم، به حرف اصلی که قصد انتقالش رو داشتن پی می بریم.


به هر حال، اگه بخوام از بین فیلم های ۲۰۱۳ که تابحال دیده ام پنج تا رو بعنوان بهترین معرفی کنم، فیلم های زیر رو انتخاب می کنم: 

 

 La Migliore Offerta

ساختۀ جوزپه تورناتوره، کارگردان مطرح ایتالیایی. این درام خوش ساخت داستان مرد میانسالی رو روایت می کنه که در کار خرید و فروش تابلوهای عتیقه اس. دختر جوانی باهاش تماس می گیره و ازش برای قیمت گذاری تابلوهای قدیمی خونه ای که بهش به ارث رسیده دعوت می کنه...


در این درام عشقی همه چیز سر جای خودش قرار داره و تماشاگر همراه با کاراکتر اصلی فیلم به دنیای جدیدی قدم می ذاره که پر از ترس، دلهره، امید، عشق و خیانته.

"تقلبی هر چیزی می تونه وجود داشته باشه. اگه یه تابلوی نقاشی رو میشه جعل کرد، چرا چیزهای دیگه رو نشه؟"

 

 Starlet

درامی خوش ساخت از سنمای مستقل آمریکا دربارۀ رابطه ای عجیب بین دو غریبه: یک دختر ۲۱ سالۀ بازیگر و یک زن بیوۀ ۸۵ ساله. این فیلم از بی ادعاترین و ساده ترین فیلم های مستقل سالهای اخیره که احساسات واقعی (و نه قهرمان پرورانۀ) انسانها و تصمیمات اونها رو در مقاطع خاص نشون می ده.  

 

Trance

  جدیدترین فیلم دنی بویل، ظاهراً داستان سرقت یک تابلوی نقاشی و فراموش کردن محل اختفای اون رو روایت می کنه. اما نشونه های زیادی در پس این داستان ساده هست که فیلم رو از یک قصۀ سرقت تابلو فراتر می بره


آیا ذهن قادر به فراموش کردن کامل گذشته اش هست؟ آیا میشه شخصی رو برای همیشه از قلب و ذهن بیرون کرد؟ ذهن برای بازیابی خاطرات گذشته چه فرایندی رو طی می کنه؟

(اگر فیلم رو دیدین و متوجه داستان اصلی نشدین، فقط اینو بدونین که هر پنج نفر، در واقع نمایش دهندۀ ابعاد مختلف شخصیتی یک نفر هستن...)

 

 Side Effects

 فیلم جدید استیون سودربرگ، کارگردان غیرمتعارف سینما، دربارۀ اثرات جانبی یک داروی ضدافسردگی بر یک زن جوان هست. اثرات جانبی خطرناکی که حتی ممکنه منجر به قتل بشه.


فیلم های سودربرگ حداقل از لحاظ تکنیک ساخت بالاتر از بسیاری از فیلم های سایر کارگردان ها قرار می گیرن. بازی های خوب، کارگردانی حساب شده و از همه مهمتر یک فیلمنامۀ خوب از ویژگی های این تریلر روانشناسانه اس.   

 

The Croods

 انیمیشن جدید کمپانی دریم وورکز فیلمنامۀ بسیار خلاقانه ای داره و داستان خانواده ای غارنشین رو روایت می کنه که در دوران ماقبل تاریخ زندگی می کنن. معادل سازی اختراعات امروزی با دوران قدیم، داستان تعریف کردن پدر خانواده و بسیاری جزئیات دیگه از جذابیت های فوق العاده دیدنی این انیمیشنه که به نظر من باید بیشتر از یکبار دیدش.


جدای از این پنج عنوان، فیلم های خوب دیگه ای هم دیدم که هر کدوم در قسمتی ضعف داشتن. من معتقدم که "چطور تعریف کردن یک داستان" مهمتر از خود داستانه. مهم نیست داستان چقدر پیچیده اس یا تا چه حد هیجان انگیزه ، مهم اینه که داستان به چه شکلی روایت میشه. این پنج عنوان، فیلم هایی هستن که در چطور روایت کردن داستانشون موفق بودن:

 


The Call اکشن خوش ساختیه که دقیقاً طبق فرمول های رایج هالیوودی پیش میره؛

  

The Quartet به کارگردانی داستین هافمن درام خوبیه که مشکل فیلمنامه داره و در بعضی قسمت ها بیش از حد کند پیش میره؛

  

The Passion تریلر جدید برایان دی پالما است که به شکل فیلم های کلاسیک (به سبک هیچکاک) ساخته شده، فیلمنامۀ خوبی داره اما بخش پایانی کار درست درنیومده؛

  

Dead Man Down تریلر خوش ساختیه که باز هم مشکل فیلمنامه درش وجود داره و بعضی از قسمت هاش غیرمنطقی به نظر میرسه؛

  

Ginger & Rosa درام مستقلیه از سینمای انگلستان با بازی عالی Elle Fanning که هر چی جلوتر میره بهتر میشه؛

  

Spring Breakers تریلر غیرمتعارف و خوش ساختی با بازی سلنا گومز و جیمز فرانکو که اگر فیلمنامۀ بهتری داشت می تونست یکی از بهترین های امسال باشه.


فیلم های خوب دیگه ای در نوبت اکران هستن یا من هنوز فرصت دیدنشون رو پیدا نکردم که در آینده دربارۀ اونها هم خواهم نوشت.