پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

جشنواره فیلم فجر - پلان ۱: اخراجی ها (مسعود ده نمکی)

هیچوقت فکر نمی کردم یه روز بشینم توی سالن و بعد از یک ساعت تاخیر فیلم مسعود ده نمکی رو تماشا کنم و در پایان هم برم طرفش، باهاش دست بدم و بگم "تبریک می گم آقای ده نمکی، فیلم خوبی بود. ایشالله ادامه بدین و کارهای بهتری ازتون ببینیم"!کامبیز دیرباز در نمایی از فیلم

ده نمکی بعنوان یکی از اعضای سابق انصار حزب الله و یکی از چهره های شاخص گروه فشار (خصوصاً در جریان کوی دانشگاه) یک نفره و ده نمکی فیلمساز یک شخص دیگه. من با ده نمکی اول کاری ندارم، چون اصلاً اون آدم با اون عقاید و طرز رفتار و گفتار رو قبول ندارم. اما ده نمکی دوم، فیلمسازیه که تونسته در اولین فیلم بسیار موفق عمل کنه.

اخراجی ها فیلم یک دست و خوبیه. سکانس های مربوط به جبهه و جنگ خیلی خیلی خوب در اومده و کاملاً فضای وحشت بار مناطق جنگی رو به بیننده منتقل می کنه.

داستان فیلم اینه: چند نفر لات و لوت با انگیزه های شخصی تصمیم می گیرن برای جبهه ثبت نام کنن. نقش یکیشون رو کامبیز دیرباز بازی می کنه که لات محله است و برای اینکه به پدر دختر مورد علاقه اش ثابت کنه آدم خوبی شده ثبت نام می کنه. بقیه هم امین حیایی (دزد)، ارژنگ امیرفضلی (معتاد – بازیش عالیه)، اکبر عبدی (یه آدم به شدت ترسو، اون هم به خاطر یه دختر) و یه مطرب هستن که یه جورایی جبهه رو به گند می کشن! توی جبهه قمار می کنن، آهنگ های لوس آنجلسی می خونن، بزن برقص راه میندازن، حرف های رکیک می زنن،… .

پیمان قاسم خانی فیلمنامه رو نوشته و مثل همیشه عالی کار کرده. فیلم پر از تیکه های جدید و خنده داره. شوخی های زیادی با "شربت شهادت"، "کمک های جنسی(!)" و "بمب شیمیایی" انجام می شه که از مشخصه های کار قاسم خانیه. یه جایی توی فیلم امیرفضلی داد می زنه می گه "امشب شب چهارشنبه اس، برای غافلگیری روح اموات صلوات!". فیلم طوری پیش می ره که تقریباً از اول تا آخر فیلم مردم توی سالن داشتن می خندیدن. البته فیلم سکانس های جدی هم داره.

یکی از بهترین سکانس های فیلم، زمانیه که سربازها وارد دهکده ای می شن که عراقی ها بمباران شیمیایی اش کردن. این سکانس با سکانس افتتاحیه فیلم کیمیا (احمدرضا درویش) یا سکانس هایی از فیلم دوئل (باز هم از درویش) برابری می کنه.

سکانس پایانی فیلم (حمله عراقی ها به بیمارستان صحرایی) هم عالی از کار در اومده و نشون می ده ده نمکی این تصاویر رو از نزدیک دیده و لمس کرده که می تونه در اولین فیلمش به این خوبی به تصویر بکشدشون.ده نمکی پشت صحنه فیلم

البته به احتمال زیاد نماهایی از همین سکانس در نمایش عمومی حذف خواهند شد، اون هم به دلیل خشونت بیش از حد موجود در تصاویر: تانکی که از روی بدن یک سرباز عبور می کنه، پاهایی که قطع می شن، دست قطع شده،…

موسیقی و تیتراژ فیلم هم خیلی خوبه. خصوصاً تیتراژ که به شکلی جدید کار شده و با تیتراژ تکراری فیلم های ایرانی متفاوته.

شاید فکر کنین در این فیلم هم مثل "لیلی با من است"، فیلم با تحول شخصیت اصلی، به پایان می رسه. اما اینطور نیست. اصلاً هیچکس متحول نمی شه. اما خیلی ها متوجه می شن که "اعتقاد" و "اخلاص" فقط در ریش بلند و چفیه و نماز خوندن خلاصه نمی شه…

در سینمایی که فیلم رو دیدم (که اولین نمایش فیلم هم بود)، به غیر از برادر مسعود ده نمکی، کلی برادر دیگه هم اومده بودن که قیافه همه شون به گروه فشاری ها می خورد! از این برادر حسین ها و برادر مهدی ها!

شاید این فیلم در چند رشته کاندید بشه، از جمله بهترین فیلم اول، بهترین کارگردان اول، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش دوم مرد (امین حیایی و ارژنگ امیرفضلی).

اگه بخوام به این فیلم نمره بدم، از بیست نمره می دم 17.

جشنواره فیلم فجر - پلان صفر

با یک روز تاخیر، جشنواره فیلم فجر از امروز شروع شد.

از دیشب که جدول فیلم ها دراومده دارم تلاش می کنم فیلم های خوب رو شناسایی کنم... اما هیچی پیدا نمی شه! 25 تا فیلم ایرانی توی بخش مسابقه شرکت دارن (سنتوری نرسید) که به زور اینا رو از توش درآوردم: اتوبوس شب (بخاطر پوراحمد، فروتن و شکیبایی)، پاداش سکوت (بخاطر بازی پرستویی و کیانیان و جلوه های ویژه فیلم)، روز سوم (بخاطر لطیفی کارگردانش)، خون بازی (بخاطر بنی اعتماد و یه کمی هم باران کوثری که می گن خوب بازی کرده)، اخراجی ها (فیلم ده نمکی که خیلی کنجکاوم ببینم چی ساخته)، پارک وی (جیرانی، از فیلماش خوشم میاد)، گوشواره (بخاطر بازی ترانه مهدی بهشت دختر دوستمون) و نهایتاً (به زور!) رئیس (مسعود کیمیایی). یعنی کلاً هشت تا فیلم.

فیلم های خارجی جشنواره هم ماشاءالله یکی از یکی مزخرف تره! نمی دونم این فیلم ها رو از کجا پیدا می کنن... فیلم های درپیتی از اندونزی و تایلند و عراق و ارمنستان، چند تا غیر معروف هم از آلمان، فرانسه و کانادا... . یعنی اصلاً هیچی.

نمی دونم چه اصراریه بگیم جشنواره فجر بین المللی برگزار می شه. هیچکسی حاضر نیست فیلمش رو برای ایران بفرسته و اگه فیلم نسبتاً خوبی هم بیاد، کارگردانش نمیاد! اونوقت اگه فیلم جایزه بگیره، مسئول دفتر فرهنگی سفارت اون کشور میره روی سن! از هر کسی دعوت می کنن نمیاد...

اونوقت دوبی میاد جشنواره فیلم برگزار می کنه، همه هم میان. از نیکول کیدمن گرفته تا الیور استون. چرا؟ چون علاوه بر اینکه مهمون هستن، بابت اومدنشون روزی 5000 دلار هم بهشون خرج سفر دادن! یعنی پنجاه هزار دلار برای ده روز!

از بخش بین الملل بگذریم. وگرنه فقط باید از بی برنامگی حرف زد. البته این بی برنامگی همه جا وجود داره:

  • جشنواره یهو بیخودی یه روز عقب می افته،
  • جدول شب آخر در میاد،
  • هماهنگی با مهمونای خارجی انجام نمی شه،
  • برنامه روزی صد بار عوض می شه،
  • سینماهای جشنواره دو روز قبل از شروع تازه یادشون می افته که باید سالن هاشونو تمیز کنن!

و هزار تا موضوع دیگه که بعد از 25 دوره که خوبه، فکر نکنم بعد از 50 دوره هم درست بشه.

این چند سال اخیر که جشنواره سوت و کور بود. دیگه از شوق مردم برای دیدن فیلم ها خبری نیست. این موضوع چند دلیل داره، از جمله:

  • عدم اجبار فیلم ها برای شرکت در جشنواره (برای گرفتن پروانه نمایش)،
  • افت کیفی فیلم ها،
  • سانسور نشدن فیلم ها مثل سابق (این یکی خیلی مهمه!)،
  • عدم اشتیاق فیلمسازها برای رسوندن فیلمشون به جشنواره (می گن خب می دیم به جشن خانه سینما)،
  • و گرفتار بودن مردم با هزار تا موضوع روزمره،...

یادمه برای دیدن فیلم "نون و گلدون" مخملباف از ساعت 6 صبح توی صف می ایستادیم که شاید بتونیم ساعت 5 عصر ببینیمش... همینطور برای مسافران، لیلا، برج مینو، روسری آبی،... . یادش بخیر. چه شور و حالی داشت. چقدر توی صف دوست سینمایی پیدا می کردیم.

بگذریم... فیلم های خوب از یکشنبه (پونزدهم) کم کم وارد جدول می شن و می شه رفت و چند تا فیلم دید. امیدوارم امسال جشنواره یه شور و حالی داشته باشه و مثل سال های قبل نشه. بالاخره هر چی باشه جشنواره مون همینه. من اگه هنوز نمی تونم برای بهتر برگزار شدنش کاری انجام بدم، باید جشنواره رو، همین طور که هست دوسش داشته باشم...

 

درباره ویندوز ویستا

 بالاخره سیستم عامل جدید مایکروسافت آماده شد و از امروز به بازار اومد.

ویستا

ویندوز ویستا ویژگی های جالبی داره: گرافیک بهتر، پنجره های سه بعدی، کنترل پنل ساده تر و به گفته خود مایکروسافتی ها، امنیت بالاتر؛ که البته چند ماه لازمه تا درستی این موضوع ثابت بشه.

به دلیل همکاری با مجله علم الکترونیک و کامپیوتر (که همون PC World Iran هست)، مقاله های زیادی دربارۀ این سیستم عامل خوندم و ترجمه کردم. مقاله هایی از متخصصین و مهندسین مجله PC World. اغلب مقالات از جذابیت های بصری و ساده تر شدن تنظیمات و کنترل پنل، بهبود سرعت اینترنت اکسپلورر و وجود ابزارها و utility های مفید تعریف کردن و از مشکل عدم هماهنگی برخی از سخت افزارها با این سیستم عامل و گران بودن آن صحبت کردن. البته موضوع قیمت در ایران زیاد مهم نیست چون به هر حال ما از میدون انقلاب می تونیم با دو – سه هزار تومن بخریمیش!

به نظر خود من بهترین کار اینه که عجله به خرج ندیم. درسته که منوها و پنجره های سه بعدی خیلی جذابیت دارن، اما ممکنه ناچار بشیم بیخودی خیلی از سخت افزارهامون رو هم همراهش عوض کنیم (مثل کارت گرافیک، مودم،...). منطقی ترین کار اینه که دو – سه ماه صبر کنیم تا بقیه موش آزمایشگاهی بشن و ایرادهای ویستا رو دربیارن. مایکروسافت سرویس پک ها و درایورهاش رو تکمیل کنه و اون موقع با خیال یه کم راحت تری نصبش کنیم.

اما اگه خیلی خورۀ ویستا هستین، پیشنهاد می کنم قبل از نصب، حتماً برنامه Windows Vista Upgrade Advisor رو از سایت مایکروسافت داونلود و اجرا کنین تا بهتون بگه اصلاً ویستا با قطعات سخت افزاری کامپیوترتون هماهنگی داره یا نه و فهرستی از نرم افزارهایی رو که تحت ویستا کار نمی کنن بهتون نشون بده. (خیلی از برنامه ها نسخه ویستای خودشونو دارن و نسخه های XP تحت ویستا کار نمی کنن، همچنین درایورها که حتماً باید تحت ویستا License شده باشن). لینکش اینجاس:

http://www.microsoft.com/windows/products/windowsvista/buyorupgrade/upgradeadvisor.mspx

 

نکته دیگه اینکه بهتره ویستا رو به صورت Clean Install نصب کنین. اگه بصورت Upgrade روی ویندوز XP نصبش کنین، احتمال هنگ کردن در حین نصب یا درست کار نکردن بعضی از برنامه ها بعد از نصب وجود داره.

نکته آخر اینکه از بین چهار نسخه موجود، برای کامپیوترهای خانگی بهترینش Home Premium هست که هم امکانات و جذابیت های لازم رو داره و هم ابزارهای غیرضروری (که باعث کند شدن سیستم می شن) رو نصب نمی کنه. برای شرکت ها هم نسخه Ultimate مناسب هست. نسخه های Home Basic و Business تقریباً هیچی ندارن و فقط برای منظورهای خاصی بکار میان.

خلاصه اینکه ویستا هم مثل XP نیاز به زمان داره تا جا بیفته و مشکلاتش برطرف بشه. بهتره یه کم صبر کنیم... در بعضی موارد لازم نیست حتماً جزو "اولین نفرات" باشیم!

 

چند تا نکتۀ بی مزه:

  • ویستا یعنی چشم انداز، دور نما
  • اکباتان که بودیم یه همسایه داشتیم اسم دخترش بود ویستا!
  • پنج سال طول کشید تا مایکروسافت ویستا رو آماده کنه خیر سرش!
  • از سه ماه پیش ویندوز ویستا رو میدون انقلاب می فروختن 3000 تومن! یارو می گفت نسخه نهاییشه، ملت هم می خریدن!
  • ویستای اصلی روی DVD فروخته می شه

اولین بار که...

اولین تصاویری که یادمه: دو سال و نیمگی! دویدن در راه پله ها!

اولین شغلی که دلم می خواست داشته باشم: چهار سالگی، خمیرگیر نانوایی! (بعدش به آخوند، آسیابان و راننده لوکوموتیو ارتقاء پیدا کردم!)

اولین فیلمی که در سینما دیدم: رابینسون کروزوئه، پنج سالگی، همراه پدربزرگم

اولین بار که به کسی آسیب رسوندم:  شش سالگی، سر آتنا هم کلاسیم توی آمادگی رو شکستم. تا دو روز بعد هم روی زمین دنبال تیکه های سرش می گشتم!

اولین کتابی که خریدم: هفت سالگی، آشنایی با دایناسورهای ما قبل تاریخ (بخاطر عکس هاش!)

اولین دختری که عاشقش شدم: نه سالگی، الهام (دختر همسایه بغلی) – هنوزم دوسش دارم!

اولین بار که کتک خوردم: ده سالگی، از مادرم! همه رفته بودیم خونۀ بزرگ فامیل عید دیدنی. من یه مسابقه برای بچه ها ترتیب دادم: پرت کردن پوست پسته، هدف: کلۀ کچل همون بزرگ فامیل!!!

اولین باری که از کلاس اخراج شدم: یازده سالگی، انقدر جذب تماشای برف بودم که خانم معلم اخراجم کرد! گفت برو بیرون برف بازی!

اولین باری که روح دیدم: سیزده سالگی، یه روح واقعی دیدم!

اولین باری که تک گرفتم: اول دبیرستان، ثلث اول ریاضی شدم 9! (البته سال دوم جبر شدم 75/2 که دیگه رکورد زدم!)

اولین فیلمی که روم اثر گذاشت: دوم دبیرستان، پارک ژوراسیک، بعدش تصمیم گرفتم حتماً کامپیوتر بخونم که بتونم جلوه های ویژه کامپیوتری ایجاد کنم.

اولین عکس العمل بعد از دیدن رتبه مرحله اول کنکور: چهار ساعت گریه!

اولین دوستی که در دانشگاه پیدا کردم: روز اول، محمد اوتادی. (چرا گوشیت خاموشه محمد؟ بهم زنگ بزن، کار مهم دارم!)

اولین جایی که مشغول بکار شدم: سال دوم دانشگاه، شرکت DPFE (مال شهرام جزایری!)

اولین بار که خیلی مایوس شدم: 22 سالگی، وقتی رئیس هیات داوران جشنواره انجمن سینمای جوان بهم گفت "آقای دهقانی، قرار بود جایزه رو بدیم به فیلم شما، اما یه فیلم دیگه از قم اومده، درباره نماز هم هست، مجبور شدیم نتایج رو عوض کنیم... ببخشیدا، ایشالله دفعه بعد!!!"

اولین شانس بزرگی که آوردم: 23 سالگی، سری آخر سربازیمو خریدم!

اولین رویایی که برام به حقیقت پیوست: 26 سالگی، وقتی وارد موزه تاریخ طبیعی لندن شدم و جلوی اسکلت اون دایناسور معروف ایستادم... (انقدر ذوق داشتم دو ساعت قبل از باز شدن موزه رفته بودم پشت درش!)

اولین باری که از "رابطه" استفاده کردم تا یه پروژه رو بگیرم: 28 سالگی، صدا و سیما، یه پروژه انیمیشنی گرفتم توپ!

اولین بار که اینقدر نوشتم "اولین": 29 سالگی، همینجا!

 

* هر کسی می تونه خودش اولین های زندگیشو بنویسه، اما معمولاً آخرین هامونو بقیه وقتی تعریف می کنن که دیگه رفتیم پشت صحنه!

سیاوش خوانی برای حسین

چند شبه از هر خیابونی که رد می شم صدای دسته و عزاداری بلنده. از امشب که بیشتر هم می شه. یه عده میان توی خیابون، دسته راه می اندازن، عَلم می چرخونن، طبل و سنج می زنن و اغلب هم بچه های زیر 10 سال در حال زنجیر زدن هستن...

سالی یکی دو ماه شادی تعطیله! همه باید عزادار باشن... عزادار کسی که 1400 سال پیش، در سن 60 سالگی و از روی اجبار جنگیده. اعتقاد بر اینه که این عزاداری ها در واقع زنده نگهداشتن راه و روش امام حسین هست. اما مگه این کار فقط از طریق عزاداری و نوحه خونی و گریه زاری می تونه انجام بشه؟

البته نوحه خونی و عزاداری در ایرانی ها ریشه های قدیمی تری داره. قدیمی تر از واقعه کربلا.

خیلی پیش از کربلا هم مردم ایران برای سیاوش عزاداری می کردن. سیاوش قهرمان ایرانی ها بود که اون هم در یکی از جنگ ها، به طور ناجوانمردانه ای کشته می شه. ایرانی ها هر سال برای سیاوش مراسم می گرفتن و نوحه خونی می کردن. بعد از اون هم "عمو پیروز" خلق شد. کسی که نوروز هر سال با چهره مبدل (سیاه شده) میون مردم میاد تا با خودش شادی بیاره. ایرانی ها معتقد بودن که این عمو پیروز همون سیاوش هست که برای شادی مردم قیافه اش رو عوض می کنه و برمی گرده. البته بعد از اسلام این عمو پیروز رفت مکه و شد "حاجی فیروز"!

به قول یکی از دوستان، فلسفه کربلا به کلی از بین رفته. امام حسین سالی یکبار مهم می شه، حرف از شیوه فکریش زده می شده و بعد تعطیل تا محرم سال بعد! مثل امام علی که سالی یکبار – دور و بر شب های قدر – یادش می افتن و علی علی می کنن... و بعد دوباره همه می رن سراغ همون کارهای سابقشون... نامردی ها، دزدی ها، دروغ گفتن ها...

ظاهراً ایرانی ها دوست دارن عزاداری کنن. دوست دارن گریه کنن. امروز برای سیاوش، فردا برای حسین... نمی دونم این چه احساسیه که داریم. تنها کار دسته جمعی که بلدیم بکنیم همین گریه کردن هاس. شادی دسته جمعی که بلد نیستیم. جنبه اش رو نداریم...

فیلم های به یاد ماندنی - Amelie (ژان پیر ژونه)

"داستان باورنکردنی اِمِلی پولین" (Le Fabuleux Destin D'Amelie Poulain) ساخته ژان پیر ژونه (محصول 2001 – فرانسه) یکی از بهترین فیلماییه که تا بحال دیدم.

فیلم داستان زندگی دختری است به نام املی، که ما از کودکی تا جوانی باهاش همراه می شیم. املی دختریه که دوست داره به همه کمک کنه و باعث خوشحالی اطرافیانش بشه... از پدر پیر و تنهاش گرفته تا شاگرد میوه فروش سر کوچه که صاحبکارش مدام جلوی مشتری ها تحقیرش می کنه.

معماهایی در زندگی املی وجود دارن که در تمام طول فیلم دنبال جوابشون می گرده. معماهایی که شاید در ابتدا زیاد هم مهم به نظر نیان، اما جستجوی جواب معماهاس که نهایتاً باعث تغییر سرنوشتش می شه.

مثلاً یکی از معماهایی که برای املی وجود داره اینه که چرا در تمام باجه های عکاسی شهر (از این کیوسک هایی که می شینن توش عکس می گیرن) یه مردی عکس انداخته و بعد عکس خودش رو پاره کرده و انداخته دور. یک مرد، در تمام باجه ها، تاریخ های مختلف...

اول فکر می کنه این مرد از عکس خودش خوشش نمیاد... بعد فکر می کنه شاید یه روحه که می خواد عکسش رو به این دنیا فکس کنه! اما جواب خیلی ساده تر از این حرفاس... جالب اینکه تا پایان فیلم که املی به جواب نرسیده، ما هم نمی تونیم حدس بزنیم!

حتی یک نمای اضافه در فیلم وجود نداره و هر چیزی که می بینیم یه جایی به کار میاد. کوچکترین عکس العمل ها یا اشیاء کاربرد خودشون رو پیدا می کنن، هر چند که در همون لحظه به نظر زیاد مهم نمیان...

بازی آدری تاتو در نقش املی انقدر به یادماندنی هست که از اون به بعد هر فیلمی ازش می بینم یاد املی می افتم و مثلاً می گم توی "رمز داوینچی" تام هنکس بازی می کنه با املی!

فیلمبرداری فوق العاده اس و موسیقی فراموش نشدنی. در اغلب آهنگ ها از آکاردئون استفاده شده و تم فرانسوی موجود در قطعات حال و هوای فانتزی فضا رو به خوبی منتقل می کنه.

سازندگان این فیلم، فیلم دیگه ای کار کردن به اسم "نامزدی طولانی" (A Very Long Engagement - 2004) که اون هم فیلم بسیار خوبیه. داستان دختریه که بعد از جنگ جهانی دوم دنبال نامزدش می گرده، نامزدی که در جنگ کشته شده! این دختر (همون املی) احساس می کنه نامزدش هنوز زنده اس و یه جایی داره زندگی می کنه... بعد از جستجوهای بسیار و صحبت با آدم های مختلف، بالاخره می فهمه نامزدش... (خب آخرش رو که نمی گم!).

هر دو فیلم کلی جایزه گرفتن و هر دو هم کاندید بهترین فیلم خارجی اسکار همون سال بودن.

اگه فیلمی می خواین که علاوه بر جذابیت تصویری و داستانی، هنرمندانه ساخته شده باشه، املی انتخاب خوبیه... تنها مورد اینه که به زبان فرانسوی صحبت می کنن (البته احتمالاً با زیرنویس فارسیش هم گیر میاد) و چند تا صحنه نسبتاً ناجور (کوتاه) هم داره.

لینک مشخصات فیلم هم اینجاس:

http://www.imdb.com/title/tt0211915

نامزدهای اسکار ۲۰۰۷

دیشب اسامی نامزدهای اسکار امسال اعلام شد.

معمولاً توی اسکار هفت-هشت تا فیلم هستن که در تمام رشته ها کاندید می شن و امسال هم همین اتفاق تکرار شد. فیلم های بابل (ایناریتو)، نامه هایی از آیوا جیما (ایستوود)، مرحوم (اسکورسیزی)، سان شاین خانم کوچولو (برسلین) و ملکه (فریرز) بیشترین تعداد نامزدی رو دارن و جوایز هم کم و بیش بین همین ها تقسیم می شه.کداک تیاتر

اما اتفاق ناخوشایندی که افتاد انتخاب نشدن فیلم "بازگشت" در فهرست نهایی نامزدهای بهترین فیلم خارجی بود. البته "پنه لوپه کروز" برای همین فیلم کاندید بهترین بازیگر نقش اول زن شده که با وجود مریل استریپ و جودی دنچ بعیده بگیره.

در عوض فیلم "هزار توی پن" که محصول مکزیک هست در خیلی از رشته ها نامزد شده. فعلاً باید دل آمریکای جنوبی رو بدست آورد! مطمئناًً اگه فیلم متوسطی از ونزوئلا، پرو یا کلمبیا ارسال می شد انتخابش می کردن... (حالا یا ارسال نشده یا دیگه خیلی در پیت بوده!)

قرار بود امسال پنج فیلم در رشته بهترین انیمیشن نامزد بشن که نمی دونم چرا سه تا انتخاب کرن: ماشین ها، پاهای شاد و خانه هیولا. هر سه تا هم فیلم های خیلی خوبی هستن. معلوم نیست چه جوری می خوان یکیشو انتخاب کنن.

فیلم جدید مل گیبسون (آپوکالیپتو) که به زبان مایایی است فقط در رشته های فنی کاندید شده (فعلاً مل گیبسون درگیر اعتراضاتیه که مردم گواتمالا به فیلم داشتن. می گن مایاها رو بد نشون داده!). دزدان دریایی کارائیب 2 هم تقریباً در تمام رشته های فنی نامزد شده و بعید نیست که بهترین جلوه های ویژه رو بگیره.

آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا بیشتر از 7000 عضو داره که تمام اعضاء بعنوان داور حق رای دارن. مزیت این روش اینه که انتخاب های نهایی سلیقه ای نیست (مثل اغلب جشنواره ها)، عیب قضیه هم اینه که معمولاً اعضاء همه فیلم ها رو ندیدن و نمی تونن رای درستی بدن. در چنین شرایطی جو سازی مطبوعات، نظر منتقدین و نتایج جشنواره های قبلی (مثل گلدن گلاب) می تونه بر رای داوران اثر بذاره.

سایت رسمی اسکار هم اینه: www.oscars.com