پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

جشنواره فیلم فجر - پلان ۹: نامزدهای سیمرغ سینمای ایران

روز جمعه هیات داوران فهرست نامزدهای سیمرغ بلورین مسابقه سینمای ایران رو اعلام کرد. این فهرست تقریباً قابل پیش بینی بود. نکاتی درباره این فهرست وجود داره، از جمله اینکه:

 

  • تعداد نامزدهای هر رشته متغیره، مثلاً برای نقش اول زن چهار نفر نامزدن و برای نقش اول مرد پنج نفر! برای فیلمنامه  هم کلاً دو تا فیلم! قبلاًها برای هر رشته پنج فیلم اعلام می شد...
  • روز سوم (با موضوع آخرین روزهای مقاومت در خرمشهر) در یازده رشته کاندید شده، از همه بیشتر!
  • خون بازی در هشت رشته کاندید شده و دومه. همونطور که پیش بینی کرده بودم به غیر از بازیگران (که هر سه تاشون کاندید هستن)، برای فیلمنامه، گریم، فیلمبرداری، صدابرداری و تدوین هم نامزد شده.
  • باران کوثری دو بار کاندید شده، هم برای خون بازی و هم برای روز سوم. دختره کولاک کرده امسال!
  • مینای شهر خاموش (که من ندیدم ولی همه می گفتن بیخوده) در هفت رشته کاندید شده. احتمالاً به این دلیل که درباره زلزله بم هست و بالاخره باید تحویلش گرفت...
  • پابرهنه در بهشت هم چون فیلم مذهبی حساب می شه در هفت رشته کاندید شده...  چی بگم آخه؟!
  • اسم رئیس هیچ جا نیست... آخیش، دلم خنک شد! (مسعود کیمیایی گفته چون کیفیت صدای فیلمم بده، داوری نکنیدش! خب شما که می دونستی صدای فیلمت خرابه، اون موقع که گذاشتنش توی بخش مسابقه بین الملل چرا صدات در نیومد؟ می خواستی آبروریزی کنی فقط؟)
  • سنتوری (که همه اینقدر منتظرش بودن) فقط در دو رشته کاندید شده خیر سرش!
  • اون پسره که گفتم توی اتوبوس شب خوب بازی کرده کاندید شده، البته شکیبایی هم شده که به نظر من بازیش معمولی بود، یعنی مثل همیشه بود.
  • اینکه پرویز پرستویی برای پاداش سکوت کاندید نشده جای تعجبه، معمولاً جشنواره فجر با پرستویی خوبه و هر چی بازی می کنه بهش جایزه می دن... مثل پارسال که برای به نام پدر گرفت. به نظر من که حق فرخ نژاد بود (برای چهارشنبه سوری).
  • بعضی فیلم ها هم فقط در یک یا دو رشته کاندید هستن. مثل اقلیما، گوشواره، مخمصه،...
  • فیلم اخراجی ها که تا حالا از نظر تماشاگران بهترین فیلم جشنواره هست، تنها در دو رشته فرعی کاندید شده: جلوه های ویژه و طراحی صحنه و لباس
  • جالبه که اسم فیلم روز سوم تا امروز توی فهرست برگزیدگان تماشاگران نبوده، تا نامزدها رو اعلام کردن و روز سوم در 11 رشته کاندید شده، شده فیلم دوم از نظر تماشاگران! چطور می شه یه فیلم یه روزه از هشتم بیاد بشه دوم؟؟؟ من که فکر نمی کنم این آمار درست باشه. این فیلم رو آوردن بالا که بگن ما این همه کاندیدش کردیم، ملت هم خوششون اومده بود... ای بابا... این کلک ها دیگه قدیمی شده!

 فهرست کامل هم اینجاس:

http://www.fajrfestival.ir/farsi/asp%20for%20home/asp/news_details1.asp?id=391

جشنواره فیلم فجر - پلان ۵: اختتامیه بخش بین الملل + چند تا شایعه

دیشب (پنجشنبه) مراسم اختتامیه چند بخش جشنواره (به غیر از مسابقه سینمای ایران) برگزار شد. فهرست کامل برگزیدگان اینجا هست و من تکرارش نمی کنم:

http://www.fajrfestival.ir/farsi/Fajr/asp/awards_head.asp

 

چند تا فیلم ایرانی در بخش آسیا و بین الملل حضور داشتن که این فیلم ها جایزه گرفتن:

 

اتوبوس شب: کیومرث پوراحمد، بهترین کارگردان بخش آسیا

خون بازی: رخشان بنی اعتماد و محسن عبدالوهاب، بهترین کارگردان بخش بین الملل

خون بازی: باران کوثری، بهترین بازیگر زن بخش بین الملل

"سینه سرخ" جایزه بخش بین المذاهب و "پابرهنه در بهشت" جایزه ویژه سال پیامبر رو گرفت که من این دو تا رو ندیدم. اغلب جایزه های بخش بین الملل رو هم فیلم های آلمانی گرفتن.

 

حالا باید دید به کسانی که در بخش بین الملل جایزه دادن در بخش مسابقه سینمای ایران هم دوباره جایزه می دن یا نه. فیلم خون بازی هر چی بگیره حقشه، خصوصاً باران کوثری. اما جان من دیگه به اتوبوس شب جایزه ندین!

 

شایعات:

  • می گن سنتوری (مهرجویی) فیلم خوبیه، اما بازی گلشیفته فراهانی زیاد جالب نیست. من که ندیدم، بلیتش رو هم ندارم! احتمالاً در چند رشته کاندید می شه.
  • عشق کیمیایی ها منتظرن رئیس رو ببینن. من که عمراً برم... فیلم هم از آذرماه آماده بوده، حالا هی می گن نمی رسه... می خوان بازار گرمی کنن.
  • طولانی ترین صف برای فیلم اخراجی ها تشکیل می شه. می گن دیروز جلوی سینما آفریقا دو هزار نفر صف کشیده بودن، آخرش هم دعوا شد و بزن بزن و ...
  • می گن فیلم "آرامش در میان مردگان" فیلم جالبه. ابتکار جالبی در تیتراژ اول فیلم به خرج دادن: یه سردخونه، کشوی مرده ها رو یکی یکی بیرون می کشن و اسم بازیگران رو کنار جنازه اش می نویسن! اسم کارگردان رو هم روی سنگ قبر می نویسن! 
  • از پابرهنه در بهشت، آدم، بازم سیب داری و مینای شهر خاموش خیلی بد شنیدم. خصوصاً از آخری که کل فیلم توی یه قنات می گذره با یه بازیگر! ملت که از سینما اومدن بیرون همه چشم درد گرفته بودن از بس فیلم تاریک بود!

 

 

جشنواره فیلم فجر - پلان ۶: اتوبوس شب (کیومرث پوراحمد)

"پوراحمد فیلم جنگی ساخته؟؟؟"

این اولین واکنشی بود که هر کس بعد از شنیدن خبر تولید فیلم اتوبوس شب از خودش نشون می داد. همین موضوع باعث کنجکاوی خیلی ها از جمله خود من شد که ببینم چی شده پوراحمد جنگی ساز شده؟

اتوبوس شب یه فیلم سیاه و سفیده که حدود 80 درصدش توی یه اتوبوس می گذره. داستان هم اینه:پشت صحنه اتوبوس شب

دو رزمنده جوان (یکی هیجده ساله و اون یکی یه کم بزرگتر که زن هم داره) باید 38 تا اسیر عراقی رو با یه اتوبوس از خط مقدم منتقل کنن پشت جبهه. بعد از یک سری اتفاق که در طول راه میفته، بالاخره اسیرها رو تحویل می دن اما یکیشون شهید می شه (همون که زن داشت).

کل داستان همینه. هیچ پیچیدگی خاصی هم نداره. من همش منتظر بودم که یه اتفاقی بیفته اما فیلم همینطوری تموم شد!

این فیلم هم از روی یک داستان کوتاه ساخته شده و اصلاً یک نفر در تیتراژ هست به عنوان "گسترش دهنده داستان"! یعنی داستان کوتاه رو گرفته بهش شاخ و برگ داده، فیلمنامه بلند نوشته! خب نتیجه هم زیاد بد نیست، اما در حد و اندازه یه فیلم بلند هم نیست.

نقش اون دو تا رزمنده جوون رو دو تا بازیگر غیر معروف بازی می کنن (که هر دو خوب هستن، خصوصاً اون جوون تره). رانندۀ اتوبوس خسرو شکیبایی هست که تقریباً مثل همیشه اش بازی می کنه. با همون بیان و همون ژست ها و... . محمدرضا فروتن هم نقش یکی از اسیرهای عراقی رو داره که از وسط فیلم به بعد به ایرانی ها کمک می کنه (چون مادرش ایرانیه و پدرش عراقی).

موارد جالبی هم در فیلمنامه هست البته. مثلاً یکی از اسیرهای عراقی (که یه دکتره) قبلاً با رزمنده ایرانی دوست بوده (در ترکیه) و حالا باید مقابل هم بایستن... یا اینکه معلوم می شه یه پای راننده اتوبوس مصنوعیه و پسر خودش اسیر عراقی هاس... اما در مجموع فیلمنامه خیلی جاها کم میاره.

به نظر من هنوز بهترین فیلم پوراحمد "شب یلدا" هست. بعدش "خواهران غریب" و بعد هم سریال "قصه های مجید". فیلم های دیگه ای که این بین ساخته چنگی به دل نمی زنه٬ مثل "گل یخ".

اتوبوس شب هم  به غیر از بازی خوب محمدرضا فروتن چیز خاصی نداره. تصویربرداری معمولیه، موسیقی معمولیه، حرکات دوربین و میزانسن ها معمولیه... اصلاً فیلم یک فیلم کاملاً معمولیه.

احتمالاً این فیلم در چندین رشته کاندید می شه که به نظر من حقش نیست. حالا چون پوراحمد جنگی ساخته بخوان بهش جایزه بدن مسخره اس. البته بازی فروتن خیلی عالیه و حقشه که حداقل کاندید بشه.

فکر نمی کنم این فیلم در نمایش عمومی فروش کنه. ملت حوصله یه فیلم سیاه و سفید جنگی که همه اش هم توی یه اتوبوس بگذره ندارن، تازه هیچ ماجرای خاصی هم اتفاق نیفته!

من به این فیلم از 20 نمره می دم 14 (5 نمره اش فقط بخاطر بازی فروتن!).

جشنواره فیلم فجر - پلان ۷: پارک وی (فریدون جیرانی)

بعد از سه گانه "ستاره ها" فریدون جیرانی باز هم رفت سراغ ژانر مورد علاقه خودش: تریلر/جنایی.

جیرانی با همین نوع فیلم هاش معروف شد. "قرمز"، "شام آخر"، "آب و آتش" و "سالاد فصل" فیلم های خوبی بودن که فروش خوبی هم داشتن؛ از طرف دیگه فیلم هایی که جیرانی خارج از این ژانر ساخته اصلاً موفق نبودن (صورتی و سه جلد ستاره ها).پارک وی

"پارک وی" یک فیلم تریلر/جنایی هست با مولفه های خاص سینمای جیرانی:

 

رها (نیوشا ضیغمی) دختر دانشجوییه که روی پل پارک وی با یه پسر خوش تیپ پولدار به اسم کامیار آشنا می شه (نیما شاهرخشاهی). همه چیز خیلی سریع اتفاق می افته و ظرف چند روز ازدواج می کنن. پدر رها (محمدرضا شریفی نیا) از این پدرهای بی خیاله که سرش فقط به عرق خوری گرمه. نامادری رها (آناهیتا نعمتی٬ به اسم سیمین مشرقی) دکتر روانشناسه و از همون جلسه اول به پسره مشکوک می شه. بعد از عقد ساده ای که در یک دفتر خونه می گیرن می رن خونه کامیار که یه خونه بزرگ ویلاییه. کم کم پسره یه چیزایی از خودش نشون می ده؛ حساسیت های الکی، خشونت های آنی،... . کم کم شروع می کنه به کتک زدن رها و حبس کردنش توی اتاق. مادر کامیار هم توی خونه اس و اون هم رها رو اذیت می کنه (بیتا فرهی بازی می کنه). نهایتاً معلوم می شه این پسره دیوونه خطرناکی بوده که با پول زیادی که به دکترش دادن، از دیوونه خونه مرخص شده. پدر و نامادری رها ماجرا رو می فهمن و به پلیس خبر می دن...

 

توی این فیلم با تبر آدم می کشن، با ساتور انگشت قطع می کنن، کارد توی دست هم فرو می کنن، ماهیتابه با روغن داغ رو تو صورت هم می کوبن، با کمربند همدیگه رو کتک می زنن، آب جوش روی سر هم می ریزن، سیگار روشن رو روی دست هم می ذارن،... و خلاصه هر جور بلایی بگین سر هم میارن! انصافاً هم جلوه های ویژه اش خوب دراومده و مثلاً اونجا که با ساتور انگشت قطع می کنن خیلی طبیعیه!

فیلم های جیرانی همیشه با چَک و لگد شروع می شه و با کُشت و کشتار تموم! این فیلم هم همینه، فقط خیلی فجیع تره. انقدر فجیع که نمی دونم می ذارن این تصاویر در نمایش عمومی نشون داده بشه یا نه. شاید مجبور بشن یه جاهایی رو حذف کنن.

پارک وی فیلم بدی نیست، اما فیلم خیلی خوبی هم نیست. از این فیلم هایی هست که اگه یه روز عصر جمعه که حوصله ات سر رفته، بشینی جلوی تلویزیون ببینی خوشت میاد. سرگرم کننده اس. اما به درد سینما نمی خوره.

بازی ها خوبه، فیلمبرداری خوبه، کارگردانی خوبه، موسیقی خوبه، تدوین خوبه، اصلا همه چیزش خوبه... به غیر از فیلمنامه. مشکل اصلیش هم اینه که هیچ گره داستانی وجود نداره. همه چیز از اول معلومه و همونجوری هم تا آخر پیش می ره... انگار هیچ فکر خاصی پشت فیلمنامه نبوده و فقط خواستن یه فیلم جنایی (با ظاهر روانشناسانه) بسازن. به نظر من فیلم های جنایی فریدون جیرانی، هر کدوم از بعدیش بهتره! قرمز از همه بهتره، بعد شام آخر، بعد آب و آتش، بعدش سالاد فصل و آخر از همه پارک وی.

بعید می دونم این فیلم در هیچ رشته ای کاندید بشه اما احتمالاً فروش خوبی می کنه.

من از 20 نمره می دم 15.

جشنواره فیلم فجر - پلان ۴: سوتی فرم نظرسنجی!

قبل از دیدن هر فیلم یه برگه نظرسنجی به ملت می دن که باید بعد از فیلم پر کنن و به یه بابایی بدن که دم در خروج وایساده و هوار می کشه که برگه ها رو تحویل بدین! البته نصف ملت خودکار همراهشون نیست! از نصف باقی مونده، نصفشون خودکار دارن، حوصله پر کردن ندارن! و از اون نصفۀ نصف باقی مونده هم نصفشون موقع خروج با چنان ازدحامی مواجه می شن که بی خیال فرم می شن و همین که مراقب باشن زیر دست و پا له نشن هنر کردن! نهایتاً چیزی در حدود 10 تا 15 درصد ملت برگه رو پر می کنن و تحویل می دن. حالا از ایناش بگذریم...

در این برگه نکته ای هست که تا امروز هر چی فکر می کنم نمی فهمم یعنی چی!

 

در بخش "مشخصات پاسخگو"، در قسمت "تاهل" سه گزینه وجود داره که باید یکیش رو علامت زد: 1- مجرد   2- متاهل   3- سایر (!!!)

 

من که هر چی فکر کردم نفهمیدم این "سایر" یعنی چی؟! اگر کسی فهمید من رو هم روشنگری کنه! 

جشنواره فیلم فجر - پلان ۳: خون بازی (رخشان بنی اعتماد)

سارا (باران کوثری) دختری است در قعر اعتیاد. مادر سارا (بیتا فرهی) سعی دارد او را به یک مرکز ترک اعتیاد در یکی از شهرهای شمالی کشور برساند...

این فیلم مجموعه تصاویری است که بارها دیده ایم: خرید و فروش مواد در خیابان، عدم امنیت شهری، معتادانی که در به در دنبال مواد می گردند، خودکشی،... .

فیلم ساختاری مستند گونه دارد و همین امر باورپذیری فیلم را چند برابر کرده است.باران کوثری و بیتا فرهی در نمایی از فیلم

فیلمنامه خوب است. کارگردانی و ساخت فیلم عالی است (همانطور که از رخشان بنی اعتماد انتظار می رود). بازی باران کوثری و بیتا فرهی فوق العاده است و تصویربرداری هم بسیار مبتکرانه. اما فیلم، فیلم تلخی است. بسیار تلخ.

تا جایی که به خاطر دارم، شخصیت های اصلی فیلم های بنی اعتماد همیشه افراد طبقه پایین اجتماع بوده اند (نرگس، روسری آبی و زیر پوست شهر...)، اما در این فیلم شخصیت هایی به تصویر کشیده شده اند که از افراد طبقه بالای اجتماع هستند و مثل همیشه مادر نقشی محوری در اداره خانواده دارد و بار اصلی مشکلات را بر دوش می کشد.

برای تاکید بر تلخی و زندگی بی رنگ این مادر و دختر، از تصاویر نزدیک به سیاه و سفید استفاده شده. اغلب تماشاگران تصور می کردند که فیلم بصورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده، در صورتیکه پس از تصویربرداری با دوربین دیجیتالی، به کمک کامپیوتر رنگ ها را کم کرده اند.

بازی باران کوثری در نقش دختر معتاد فوق العاده است و غیر کلیشه ای. حالت چهره، نوع بیان و رفتار کاملاً باورپذیر است. بیتا فرهی هم که مثل همیشه عالیست. مسعود رایگان نقش زیادی ندارد ولی همان حضور اندک را به خوبی ایفا کرده. بهرام رادان هم که نقش خواستگار سارا (در کانادا) را بازی می کند، تنها از طریق تلویزیون و فیلم هایی که فرستاده دیده می شود.

به نظر من بزرگترین مشخصه فیلم (پس از ساختار زیبا و کارگردانی عالی) بازی باران کوثری است که بعد از مدتها تحمیل به سینما توسط مادرش، نقشی سخت را به بهترین شکل ممکن بازی کرده. شاید حالا بتوان او را بعد از گلشیفته فراهانی و ترانه علیدوستی، یکی از بازیگران مطرح دانست (نمی نویسم با استعداد، چون اگر استعدادی بود باید سالها پیش شکفته می شد).

به احتمال زیاد فیلم در چندین رشته اصلی کاندید می شود و بعید نیست باران کوثری جایزه بهترین بازیگر نقش اول را هم بگیرد. خصوصاً که نقش هایی از این دست را اصطلاحاً نقش های "جایزه بگیر" می نامند. همینطور مهرداد میرکیانی برای چهره پردازی و مطمئناً محمود کلاری برای تصویربرداری.

جالب اینکه رخشان بنی اعتماد از هیات داوران خواسته فیلم را در رشته هایی به غیر از کارگردانی و فیلمنامه مورد قضاوت قرار دهند؛ آنهم به این دلیل که این فیلم چندی پیش در جشنواره فیلم شهر به نمایش درآمده بود.

البته فیلم بطور مشترک کارگردانی شده (با عبدالوهاب)، که من او را نمی شناسم و فیلمی از او ندیده ام، بنابراین نمی توانم در مورد تاثیر حضور او اظهار نظر کنم.

کاملاً مشخص است که برای این فیلم زحمت بسیار کشیده شده و تحقیقات گسترده ای (در حوزه فیلمنامه و بازیگری) انجام شده است. همیشه وقتی سازندگان یک فیلم به آنچه می سازند اعتقاد داشته باشند و با تمام وجود روی آن کار کنند، اثری ماندگار خلق خواهد شد. این فیلم مطمئناً اثری خواهد بود ماندگار.

به این فیلم از بیست نمره می دهم 19.

جشنواره فیلم فجر - پلان ۲: گوشواره (وحید موسائیان)

وقتی فیلمنامه ای بر اساس یکی از داستان های هوشنگ مرادی کرمانی نوشته شده باشه، ناخودآگاه منتظر فیلمی هستیم کودکانه با قصه ای بسیار ساده. چیزی شبیه قصه های مجید.ترانه مهدی بهشت

این فیلم بر اساس داستان گوشواره ساخته شده: مهین که دختری است فقیر به جشن تولد دوست ثروتمندش دعوت می شود. او تمام تلاش خود را می کند تا دیگران از فقر او بویی نبرند. حتی گران قیمت ترین هدیه تولد را هم او خریده. مهین ناچار می شود دروغ های کوچکی بگوید که همین دروغ های کوچک به تدریج دردسرساز می شوند...

من داستان کوتاه گوشواره را نخوانده ام، اما فکر می کنم آن داستان بسیار بهتر از فیلمنامه ای است که خود مرادی کرمانی بر اساس آن نوشته. ظاهراً افزودن برخی صحنه ها تنها به دلیل رساندن مدت زمان فیلم به حدود ۹۰ دقیقه بوده و کارکرد دیگری ندارد. سکانس هایی مانند تنهایی پیرمرد همسایه، ماجراهایی که با یکی از هدیه ها (یک غاز زنده!) پیش می آید، اتفاقاتی که در دستشویی برای مهین می افتد و... از جمله این صحنه ها هستند که در صورت حذف هیچ لطمه ای به روند داستان فیلم وارد نمی شود. با در نظر گرفتن اینکه مخاطبین این فیلم کودکان می باشند، وجود برخی سکانس های دیگر (مانند دیالوگ های طولانی عمو و مادر مهین پشت موتور) هم زائد به نظر می رسند.

پریسا پورقاسمی نقش مهین را بازی می کند (و واقعاً هم خوب بازی کرده)، نقش مهتاب – دختر ثروتمند – بر عهده ترانه مهدی بهشت است که او هم به خوبی از عهده نقش برآمده و بازی روان و یکدستی را به نمایش گذاشته. اکبر عبدی، رویا تیموریان و مسعود رایگان دیگر بازیگران فیلم هستند که به غیر از مسعود رایگان، بازی بقیه بازیگران تقریبا در حاشیه قرار می گیرد. آنهم به این دلیل که فیلمنامه جای کار زیادی برای آنها نگذاشته و نقش هر کدام به بیان چند دیالوگ خلاصه می شود.

من در دو فیلم کوتاه با بازیگر کودک کار کرده ام و مشکلات کار با بچه ها را دقیقاً می دانم. در کار با کودک همه چیز روش خاص خودش را می طلبد: نوع رفتار و گفتار، شیوه بازی گرفتن، نحوه حفظ کردن دیالوگ ها، ممانعت از خستگی زودهنگام و حتی حفظ جو صحنه. وحید موسائیان حدود پنجاه دقیقه، با بیشتر از ده بازیگر کودک در یک محیط بسته کار کرده که تنها برای همین موضوع باید شجاعت او را تحسین کرد! حال آنکه از تمام کودکان به خوبی بازی گرفته شده و همه آنها جلوی دوربین راحت هستند.هوشنگ مرادی کرمانی و ترانه مهدی بهشت بیرون سینما استقلال

شاید کودکان امروز که به "هری پاتر"، "چارلی و کارخانه شکلات سازی" و "افسانه نارنیا" عادت کرده اند این جنس سینما را زیاد نپسندند. فیلم هایی که به لایه های درونی و پنهان احساسات کودکان می پردازد، اگر فاقد جذابیت تصویری باشد، محکوم به شکست در گیشه است.

من با فیلم هایی مثل "چکمه"، "کیسه برنج"، "بچه های آسمان" و "بادکنک سفید" کاری ندارم. این فیلم ها "درباره" بچه هاست، نه "برای" بچه ها و هدف سازنده، نه سرگرم کردن کودکان که دریافت جایزه های خرس و شیر و پلنگ از جشنواره های خارجی است. سینمای کودک و نوجوان به فیلم هایی از نوع "کلاه قرمزی" و "خواهران غریب" نیاز دارد. فیلم های خوش ساختی مثل  "روز کارنامه" و "کودکانه" هستند که می توانند بچه ها را با لبخند راهی منزل کند. گوشواره هم می تواند در رده اینگونه فیلم ها قرار گیرد، اگر کمی از مدت زمان فیلم کاسته شود و فیلم ضرباهنگ سریعتری بگیرد.

بعید می دانم این فیلم جزو نامزدهای اصلی دریافت سیمرغ باشد، مگر در رشته بهترین بازیگر کودک (اگر امسال جایزه ای به این عنوان در نظر گرفته باشند).

نمره این فیلم از 20 چیزی است حدود 13.