پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

نوستالژی مجله فیلم

سال ۱۳۶۶، چهارم دبستان بودم که برای اولین بار با مجله فیلم آشنا شدم. یکی از فامیل ها که داشت از ایران می رفت یه سری از مجله هاشو داد به من. تعدادی زیادی مجلۀ دانشمند و ماشین... و یک شماره از فیلم.

خوندن همون یک شماره کافی بود تا از همون سال ها مشتری دائمی مجله فیلم بشم. مجله فیلم من رو با دنیایی آشنا کرد که باعث تغییر مسیر زندگیم شد. هر ماه مجله رو می خریدم و با ولع خاصی صفحاتش رو ورق می زدم و مطالبش رو می خوندم. اون سالها مجلۀ "گزارش فیلم" هم بود که البته عکس های بیشتری داشت و به ظاهر جذاب تر بود، اما مجلۀ فیلم چیز دیگه ای بود.

اوایل فقط اخبار سینمایی رو دنبال می کردم. بزرگتر که شدم، سوم راهنمایی یا اول دبیرستان شاید، شروع کردم به خوندن نقدها و تحلیل های تکنیکال. با اصطلاحات سینمایی آشنا شدم. گزارش پشت صحنۀ فیلم ها رو می خوندم و سعی می کردم تک تک لحظاتش رو تصور کنم... . اون زمان نه اینترنتی بود و نه سایت های سینمایی. همه چیز رو از طریق مجله فیلم می خوندیم و دنبال می کردیم. توی سالن سینما، وقتی فیلم عروس و پردۀ آخر و نرگس رو می دیدم می دونستم پشت صحنۀ هر کدوم چه اتفاقاتی افتاده... وقتی "با گرگ ها می رقصد" اکران شد، از تمام جزئیات ساختش خبر داشتم... مجلۀ فیلم دنیایی داشت برای خودش.

دبیرستان تموم شد و وارد دانشگاه شدم... وقتی خبر ساخته شدن اولین فیلم کوتاهم توی مجلۀ "گزارش فیلم" چاپ شد خیلی خوشحال شدم، اما فکر می کردم ای کاش زمانی برسه که اخبار فیلم هام رو توی مجلۀ اصلی، مجله فیلم، بخونم.

خوندن مجله فیلم دیگه به یه عادت تبدیل شد... انگار سر هر ماه با کسی قرار داشتم و حتماً باید بهش سر می زدم. چیزی شبیه یه جور حس وفاداری... در هر حال، یکی از عواملی که باعث ورود من به دنیای فیلمسازی شد همین مجله بود.

به تدریج متوجه شدم زمانی که هر ماه برای خوندن مجله صرف می کنم کم و کمتر میشه. مجله ای که اوایل یک ماه باهاش سرگرم بودم، دیگه جذابیت قبل رو نداشت و بعد از یکی دو بار ورق زدن و خوندن بعضی صفحات، می رفت توی جا روزنامه ای گوشۀ اتاق.

دسترسی به اینترنت و با خبر شدن از آخرین اخبار روزانه از طریق سایت های مختلف باعث شد دیگه اخبار مجله فیلم برام تازگی نداشته باشه. چه بسا، خبری که یک ماه قبل روی خروجی وب سایت ها قرار گرفته تازه توی مجله چاپ شده بود. صفحات مربوط به اخبار تولید سینمای ایران و جهان دیگه برام تازگی نداشتن. در صفحات مربوط به مرور فیلم های سینمایی هم چیز جدیدی وجود نداشت. اغلب مطالب از روی سایت هایی ترجمه شده بودن که قبلاً خونده بودمشون... حتی به نظرم میومد از ظرافت و کیفیت عکس ها – خصوصاً عکس روی جلد – هم کاسته شده.

این شد که خرید مجله به دو ماه یکبار و سه ماه یکبار تبدیل شد... و در نهایت هم متوقف.

الان نزدیک به هفت ماه از آخرین باری که مجله فیلم خریدم می گذره. تمام اخبار و نقدها رو بطور روزانه از طریق وب سایت ها پیگیری می کنم، اما دلم برای مجلۀ محبوبم تنگ شده! مجله ای که سالهای سال همراه من بود و با انتشار هر شماره، من رو در رسیدن به هدفم – فیلمساز شدن – مصمم تر می کرد.

مجلۀ فیلم من رو به هدفم رسوند ولی خودش ازم دور شد... درست مثل فیلم ها!