پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر فیلم سعادت آباد (مازیار میری – ۱۳۹۰)

طبق معمول باز هم شمال تعدادی فیلم ایرانی دیدم: سعادت آباد، حوالی اتوبان و شاعر زباله ها.

"شاعر زباله ها" که هیچ حرفی برای گفتن نداشت و با وجود عوامل کاملاً حرفه ای و مشاورۀ پرویز پرستویی و بازی صابر ابر و لیلا حاتمی یک فیلم بسیار بسیار ضعیف بود.

"حوالی اتوبان" فیلمیه که خوب شروع می شه اما از نیمه به بعد افت پیدا می کنه و پایانش هم کاملاً قابل پیش بینیه. رها کردن شخصیت های اصلی فیلم در انتها هم اصلاً به دلم ننشست.

از این بین "سعادت آباد" فیلمیه که از همه لحاظ فوق العاده اس. فیلمنامۀ عالی، ساختار دقیق و حساب شده و بازی های فوق العاده از تمام بازیگران. بعد از مدتها این تنها فیلم ایرانی بود که بیشتر از یکبار دیدم.

تمام اتفاقات فیلم ظرف چند ساعت و در یک مهمونی می گذره. جاییکه یاسی (لیلا حاتمی) به مناسبت تولد شوهرش (حامد بهداد) تعدادی از دوستان و همکارانش رو دعوت کرده. روابط بین آدم ها، دروغ ها و حقایقی که افشا می شن خط اصلی داستان رو تشکیل می ده.

این فیلم از لحاظ کارگردانی فوق العاده اس. درآوردن پیوستگی صحنه ها و تداوم حس بازیگران ظرف یک ماه فیلمبرداری و با توجه به اینکه پلان ها بدون ترتیب گرفته می شن کاریه که شاید از عهدۀ کمتر کارگردانی بربیاد.

خیلی ها این فیلم رو شبیه به آثار اصغر فرهادی دونستن که باید بگم این سبک فیلمسازی چیزی نیست که توسط فرهادی پایه گذاری شده باشه... این سبک وجود داشته و قبلاً بارها و بارها استفاده شده. مازیار میری از این سبک استفاده کرده که کاملاً هم بجا و درست بوده.

از اینکه بخاطر نقدهای منفی منتقدان و توصیۀ اطرافیان فیلم رو در سینما ندیدم بسیار پشیمونم! اما خوبی این فیلم های "نمایش خانگی" اینه که می شه با خیال راحت فیلم رو بیشتر از یکبار دید!

امتیاز: ۸ از ۱۰

نظرات 6 + ارسال نظر
فرهاد چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 13:02 http://www.rahdari.ir

پرسه در مه رو یک بار دیدم و بازم باید ببینیم...ولی نکته بارزش بازی شهاب حسینی و تدوین کاره...کلا فیلم درگیرت می کنه...مز بین واقعیت و خیال...بین مرگ و زندگی
البته هنوز باید چند بار ببینم...
فیلم قبلی توکلی هم بهم خیلی چسبید...اینجا بدون من...باید چند بار ببینیش...با اونم خیلی خیلی حال کردم...کلا روش کاریش اینجوریه که تو رو در مرز واقعیت و مجاز قرار می مده بعد یه جوری نرم و بدون سروصدا می برتت تو مجاز (خیال) بعد باید چند بار ببینی تا بفهمی از کجای فیلم این اتفاق افتاده...خلاصه اگه دوست داری ذهنت را حسابی مشغول کنه حتما هر دو تا رو ببین...
ضمنا توصیه شدید می شود اگه ندیدی فیلم "چند کیلو خرما برای مراسم تدفین" رو هم ببینی...دم سالور گرم...

هورااا! سه تا فیلم خوب که هیچکدومو ندیدم!
می دونی، فیلم های ایرانی رو واقعاً باید طبق توصیۀ کسانی که بهشون اعتماد داری ببینی، وگرنه اصلاً نمیشه رو حساب اسم کارگردان یا بازیگر فیلمو دید.
اینجا بدون من رو متاسفانه هنوز ندیدم و خیلی دلم سوخت که موقع اکران فرصت نکردم تو سینما ببینمش. پرسه در مه و چند کیلو خرما رو هم ندیدم.
مرسی بابت معرفی.

فرهاد چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 10:42 http://www.rahdari.ir

سعادت آباد رو فکر کنم 6 بار دیدم..و هنوزم دلم می خواد ببینم
بازی ها عالی به خصوص حامد بهداد و امیر آقایی و مهناز افشار
فیلم نامه و سبک کار هرچند شبیه کارهای فرهادی بود و یک برش زمانی از زندگی چند نفر بود ولی به شدت خوب پرداخته شده بود و ریزه کاری های زیادی داشت که باید چند بار ببینی تا متوجه بشی...کلن دمش گرم...
من خوشحالم که سکانس آخر حذف شد چون نیازی نبود خیانت محسن تابلو بشه...کار خراب می شد...خیانت محسن کاملا مشخص بود...موبایل چینی و نوی پرستار اول فیلم...این جمله محسن که این پرستار رو رد کن بره آب که یک جا بمونه می گنده و خیلی موارد دیگه...
کلن حال کردم با این فیلم...(فقط ببین با چه ظرافتی اسم فیلم انتخاب شده)
عاشق این بازی حامد بهدادم که برگشت به یاسی گفت مریض شدی که مریض شدی و ....تو فکر کردی من مثل این یارو....

چون فرهادی ساخت فیلم های این سبکی رو در ایران شروع کرد، هر کسی هم که به این سبک فیلم بسازه بهش می گن از فرهادی تقلید کرده! در صورتیکه این یک سبک قدیمی و جواب پس داده اس که از زمان هیچکاک (با فیلم طناب) شروع شد.

بازی حامد بهداد با اینکه تکراریه اما باز هم ازش خوشم میاد. یه جورایی مثل خسرو شکیبایی. اونم تکراری بود، اما به دل می نشست.

پرسه در مه رو هنوز ندیدم. چطور بود؟

فرهاد چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت 10:30 http://www.rahdari.ir

اول سلام
دوم...وبلاگت باعث شد بفهممم اگه کیبورد روی فارسی تنظیم نکرده باشی فرهاد با Tv شروع می شه...
سوم...جات خالی سال رو با کلی فیلم شروع کردم...که دلم می خواست در مورد هر کدوم بنویسم..از شهر زیبای فرهادی تا شاعر زباله ها و سعادت آبد و این آخری پرسه در مه...و کلی فیلم دیگه..اگه وقت شد می نویسم
شهر زیبا عالی بود...برعکس تو به نظرم شاعر زباله ها نکات جال زیادی داشت..موضوع فیلم...فیلمبرداری..دیالوگ ها به ویژه در مورد شاعر (آقای گاو)...پلان های قشنگ زیاد داشت....مخصوصا مسیر لیلا حاتمی در کوچه پر از برگ و روزهای برفی...موسیقی متن...اگر چه یک ملودی خطی ساده و تکراری داشت ولی به دشت با نماها و صحنه های عاشقانه فیلم سازگار بود...و موارد دیگه...
البته نقص هم کم نداشت...ریتم کند مخصوصا از میانه های فیلم...بازی تا حدودی لوس نقش اول و بازی کم رنگ صابر ابر
ولی کلا از دیالوگ هایی که بین نقش اول و پیرمرد شاعر رد و بدل می شد خیلی خوشم اومد..."گاو علف می خوره شیر می ده ما شاعرا روزنامه می خوریم شعر می گیم"

سلاااااااااام!
هاها... آره برای منم پیش میاد یه وقتایی کلی تایپ می کنم بعد یهو متوجه می شم کیبورد رو اون یکی حالت بوده (یعنی اگه می خواستم فارسی تایپ کنم رو انگلیش بوده و بالعکس!)
جالبه که منم سه ماهه اول امسال بیشتر فیلم ایرانی دیدم تا خارجی.
تنها چیزی که تو شاعر زباله ها برام جالب بود دیالوگ های شاعر بود که آخر هم نفهمیدم چه بلایی سرش اومد. به قتل رسوندنش یا خودکشی کرد... فیلم نماهای قشنگ داره، اما جنس بازی ها به شدت رو اعصابم بود!

کامران یکشنبه 28 خرداد 1391 ساعت 14:36

من هم از این فیلم خیلی خوشم آمد، کاش میشد سکانس آخر رو پیدا کرد که ببینیم دقیقا چی بوده

سکانس آخر دقیقاً اینه:

فردا صبح، محسن (حامد بهداد) در حالیکه بچه اش را بغل کرده از خانۀ پرستار بیرون می آید. بچه را داخل ماشین می گذارد. می خواهد سوار شود که پرستار به سرعت نزد او می آید. گردنبندی را به سمت او می گیرد:

پرستار: این گردنبندت رو دفعۀ قبل جا گذاشته بودی!

محسن گردنبند را می گیرد، تشکر می کند و سوار ماشین می شود. ماشین حرکت می کند و در انتهای قاب ناپدید می شود.

----------------------

این همون گردنبندی بود که اوایل فیلم محسن از یاسی (لیلا حاتمی) می پرسه: اون زنجیر طلای منو ندیدی؟

با این سکانس خیانت محسن به یاسی محرز و دلیل دیالوگ آخر محسن در خانه - که می گه این پرستار رو رد کن بره، مشخص میشه!

محسن سه‌شنبه 23 خرداد 1391 ساعت 22:06 http://filmamoon.blogsky.com

بعد از قهوه تلخ چشممان به بدعت کاسبکارانه ی تهیه کننده این فیلم روشن شد و اونم تبلیغ شهر بازی در وسط فیلم بود. نمی دونم بگم چی؟ این بدعت اگر ادامه پیدا بکنه صاحبان فیلم از دست ما بد جوری میخورن. ما تا به امروز فیلم ایرانی کپی نکردیم ولی این حرکت مجبورمان میکنه که در تصمیم خودمان تجدید نظر کنیم.

منم خیلی تعجب کردم که دو بار وسط فیلم تبلیغ پخش شد. به نظرم خیلی مسخره اس که وسط فیلمی که پولشو دادیم و خریدیم آگهی پخش بشه... من موافقم که فیلمایی رو که وسطشون تبلیغ دارن کپی کنیم!

داود یکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت 23:16

سلام حسام جان. فیلم قشنگی بود من چند وقت بود می خواستم ببینمش ولی با پست تو انگیزه پیدا کردمو منم لذت بردم. راستی با من کار داشتی ؟

سلااااااام! داوود عزیز. خوبی آقا؟

تازه من فهمیدم نسخه ای که توی سینماها پخش شده یک سکانس در پایانش اضافه تر داشته که در نسخه دی وی دی خانگی حذف شده. یک سکانس مهمی هم بوده...

من یه کاری باهات داشتم... باهات تماس می گیرم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد